میلو
دیشب یه اتفاق جالب افتاد من کلی ذوق کردم سلما داشت با عروسکش حرف میزد یهش میگفت میلو دخترم خودش برای عروسکش اسم گذاشته بود من اینقدر ذوق کرده بودم خیلی برام جالب بود اینقدر فشارش دادم .فکر کنم با این ابراز احساس من دیگه جرات نکنه برای عروسکاش اسم بذاره بعد عروسک و میداد به من دوباره میگفت بچم و بدین من و میخواد مامان شو میخواد حق داشتم فشارش بدم؟ به نظر شما؟ ...
نویسنده :
مامان و بابا
12:28
این کادوی روز دختر سلما جونمه
دیشب مراسم چای خوری داشتیم. من و بابایی دل درد گرفتیم از بس چایی خوردیم
روز دختر
تنهایی خودش تنها است پس به فکر کسی باش که بی تو تنها است نازنین دخترم : سلما جون هر چی فکر کردم تا یه مطلب قشنگ برات بنویسم هیچی تو ذهنم پیدا نکردم که همه احساسمو بهت بگم روزت مبارک فرشته کوچولوی خوشگل من دوست دارم یه دنیا یه دریا مامان مریم ...
نویسنده :
مامان و بابا
13:01